همکاری رضوان با مامان
رضوان تو خونه به اسم دومش آمین صدا میکنیم . . دختر گلم وقتی 3 ماه بود یه کلاس ضمن خدمت داشتم که گذاشتمش پیش مامانم تا برم کلاس . از قضا خاله خدیجه میاد خونه باباجون میبینه شما خانم کوچولو خیلی بی قراری میکنی هرکاری که کرده اروم نشدی دایی اسماعیل می بینه شما اروم نمیشی میره داروخونه یه پستونک برات با مارک خیلی خوبی میخره . شما خانم گل هم تا پستونک میبینی یه دل نه صد دل عاشقش میشی ولکونش نمیشی. خلاصه من که میام خونه این صحنه رو میبینم ناراحت میشم ولی خوب چیکار کنم شما با این اروم شده بودی. من هم مجبور شدم راضی بشم. خیلی بعدش سعی کردم پستونک ازت بگیرم ولی به بهانه های مختلف مثل دندون دراوردن و زدن واکسن های بی تابی شما و خیلی چیزای دیگه ...
نویسنده :
مامان
10:51