ارکان ارکان ، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره
رضوان رضوان ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

ارکان و رضوان مامان

ارکان و آمین در حال رفتن به کلاس نقاشی

ذوق آمین از رفتن به کلاس نقاشی و نارضایتی ارکان ( نمیدونم چرا دوست نداشتی بری کلاس من و خانم معلمت خیلی تلاش کردیم برا علاقمند شدنت ولی تو اصلا دوست نداشتی )من هم اذیتت نکردم . تو همون موسسه کلاس زبان هم بود یه جلسه ازمایشی فرستادمت کلاس . بهتر از کلاس نقاشی بود بیشتر سر کلاس نشستی . کمتر بیرون می اومدی . یواشکی که سرک کشیدم تو کلاس دیدم کلمات تکرار میکنی . دست میزنی و.... خلاصه اینکه متوجه شدم کلاس نقاشی به خاطر اینکه کلاس اروم و بی سر و صدایی بود دوست نداشتی (امان از دنیای شما بچه ها ...
14 مرداد 1393

فرشته کوچولوی من

این خانوم کوچولو که اینجوری راحت خوابیده جدیدا یاد گرفته از تخت خودش با اینکه حفاظ داره پایین بیاد . بره تو تخت با با و مامانش بخوابه . ...
14 مرداد 1393

آمین خوبم.

  آمین خوبم،آمینی که تا الان کلی چیزهای خوب یاد گرفته،مامان و باباش رو دوست داره،حرفشون رو گوش میده،غذاشو میخوره،صبحها که از خواب بیدار میشه بوروس رو میاره   و به مامانش میده تا موهاشو واسش شونه بزنه،با زبان کودکانه خودش کتاب میخونه و کلی کارهای خوب دیگه...........   چیزهای زیادی رو یاد گرفتی و اونهارو میشناسی به زبون خودت بیانشون میکنی یه چیزهایی رو میگی اما با لفظ بچه گانه کتاب میخونی و برا خودت هر چیزی دوست داشتی به زبون میاری، آمین کوچولوی من شیطنتات خیلی زیاد شدن و بعضی روزهارو واقعا شیطون میشی و........... میری توی اتاقت و درو میبندی،به بعضی از وسایلات که فعلا مناسب سن شما نیست دست میز...
22 تير 1393

همکاری رضوان با مامان

رضوان تو خونه به اسم دومش آمین صدا میکنیم . . دختر گلم وقتی 3 ماه بود یه کلاس ضمن خدمت داشتم که گذاشتمش پیش مامانم تا برم کلاس . از قضا خاله خدیجه میاد خونه باباجون میبینه شما خانم کوچولو خیلی بی قراری میکنی هرکاری که کرده اروم نشدی دایی اسماعیل می بینه شما اروم نمیشی میره داروخونه یه پستونک برات با مارک خیلی خوبی میخره . شما خانم گل هم تا پستونک میبینی یه دل نه صد دل عاشقش میشی ولکونش نمیشی. خلاصه من که میام خونه این صحنه رو میبینم  ناراحت میشم ولی خوب چیکار کنم شما با این اروم شده بودی. من هم مجبور شدم راضی بشم. خیلی بعدش سعی کردم پستونک ازت بگیرم ولی به بهانه های مختلف مثل دندون دراوردن و زدن واکسن های بی تابی شما و خیلی چیزای دیگه ...
10 تير 1393