مرواریدهای کوچولو
چند شبه که عزیزم شب ها موقعه خوابیدن بی قراری میکنی من هم مجبور میشم بیارمت تو تخت خودم که اروم بشی بابایی میگفت این شیطون بلا میخواد این جا بخوابه ببین چه راحت میخوابه حالا بذاریمش تو تختش راستی میگفت بابایی تا تو تخت خودت میذاشتمت بیدار میشدی جیغ و گریه . ما هم مجبور شدیم بیاریمت پیش خودمون بخوابی .صبح سه روز بعد دیدم لثه بالایی سفید شده حالا هم که مرواریداهای کوچولوت عزیزم نوک زدن . دندونهای جدیدیت مبارک حالا(12/5/92) با این دوتا جمعا 4 تا دندون کوچولوداری . من و بابایی متوجه بی قراری چد شب پیشت شدیم که به خاطر این مروارید ها بوده الان دیگه راحت تو تخت خوابیدی.. دست خاله زهرا درد نکنه زحمت آش دندونی را قبلا برای دوتا دوندون پایینی که در امدن کشید و اماده کرد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی