ارکان میوه تابستونی خورد
امروز برای اولین بار حاضر شدی میوه تابستونی بخوری اون هم خیلی اتفاقی. برای انجام کار بانکی رفتم بیرون تو ورضوان پیش بابایی موندید .خیلی گریه کردی صدات تو حیاط می شنیدم ولی من باید میرفتم خلاصه با هزار جور شکلک دراوردن قایم شدن بابا ارومت کرده بود وقتی برگشتم رضوان تا من دید برا بار اول شروع به گفتن مممم کرد یعنی مامام کلی ذوق کردم بغلش کردم تو روهم بوسیدم و برات میوه از یخجال دراورد بهت دادم شروع کردی به خوردن بدون هیچ بهنونه ای کلی قربون صدقه ات رفتم عزیزم نوش جونت شلیل خوردی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی